فیاض زاهد در جمع اعضای سازمان جوانان حزب اسلامی کار، شاخه گیلان:
به نسلی باهوشتر و عمیقتر نیازمندیم که دوباره آنچه ما کردیم را تکرار نکند
با فقد تکامل و تطور تاریخی مواجهیم
سعی کنید مثل هم نسلان من در سطح باقی نمانید و به عمق بروید / چنانچه در مقدمه کتاب "فلسفه تاریخ" گفتهام، ما فعالین سیاسی بیش از آنکه از گذشته خود و جامعهای که برایش فعالیت میکنیم، چیزی بدانیم، بیشتر درگیر آرمانشهر خود هستیم، که شاید اصلا واقعی نیست / در واقع نسل ما خیلی جدی بود و ادبیات و شعر را شوخی و کاستن از شأن آدمی میدانست / به قول مارکس که میگفت "فلاسفه برای تعبیر جهان آمدهاند"، باید بگویم که "ما نه برای تعبیر جهان، که برای تغییر آن آمده بودیم".
موجنو :: هشتمین نشست هفتگی تحلیل و بررسی اخبار سازمان جوانان حزب اسلامی کار، شاخه گیلان، چهارشنبه گذشته، با حضور دکتر فیاض زاهد، روزنامهنگار و استاد دانشگاه، برگزار شد.
به گزارش خبرنگار موج نو، در ابتدای نشست، پویا قلیپور، معاون آموزش، تحقیقات و برنامهریزی سازمان، ضمن خوشآمدگویی به میهمانان، خصوصا دکتر زاهد، خلاصهای از روند برگزاری جلسات تحلیل اخبار ارایه کرد و تریبون را به سخنران اصلی برنامه سپرد.
دکتر زاهد، سخنان خود را با ذکر خاطرهای آغاز کرد و گفت:«در ایام کودکی که برای تعطیلات تابستان با خانواده به لشتنشا میآمدیم، کتابخانهای در محلهمان بود که یک سال با دوستان تصمیم گرفتیم تمام کتابهای کتابخانه را مطالعه کنیم و با هم مسابقه گذاشته بودیم که چه کسی تمام کتابها را خواهد خواند. یکی از کتابهایی که آن زمان خواندم، کتاب امیل، نوشته ژان ژاک روسو بود؛ تنها چیزی که آن زمان به نظرم جالب میآمد، سنگینی کتاب بود».
وی ادامه داد:«یادم هست از همان زمان کودکی خوره مطالعه بودم و می دانستم که یک روز اینها به تاریخ تبدیل خواهد شد و خوشحالم از اینکه امروز هستههای مطالعاتی بسیاری میبینم که شکل گرفته. به دلیل همین مطالعه و به روز شدن است که هنوز با دانشجویانم ارتباط چهره به چهره و بسیار نزدیکی دارم».
مشاور سید محمد خاتمی، رییس دولت اصلاحات، با تأکید بر این نکته که “مطالعه باعث شده که ذهنم کهنه نشود”، افزود:«معمولا در این جمعها عادت به صحبتهای مدون و برنامهریزی شده ندارم؛ اما یک توصیه مهم به همه شما میکنم و آن، اینکه سیاست را به منزله امری روزمره دنبال نکنید. سیاست، بِما هُوَ خبر، هیچ چیزی ندارد؛ مگر اینکه در حین مرور اخبار، عمیقتر به تحلیل آنها و پرسشهای جدیتر فکر کنید و تنها در کف دریا باقی نمانید. چون خبر، ماهیتا مثل کف روی آب است».
زاهد در این مورد هم به خاطرهای اشاره کرد و گفت:«یکی از دوستانم که قبلا فعال سیاسی بود و اکنون در بازار مشغول فعالیت است، روزی به من گفت که یکی از دوستان خیلی قدیمیمان به نام حسین جورشری (که امروز با جستجوی نامش در اینترنت، مطالب زیادی از او مییابید و از رهبران فدائیان خلق، شاخه اکثریت بود، سالها در ایران و پس از فروپاشی سازمان در ایران مخفیانه زندگی می کرد و بعدها از طریق ارمنستان به اروپا رفت و پس از بریدن از مشی مارکسیستی، کتابی به عنوان “چرا مارکسیست نیستم” در آلمان منتشر کرد و سالها با دوست من رفت و آمد داشت و زندگی مشترک میکرد) دوستم تعریف میکند، روزی که حسین داشت از ایران میرفت، در چارچوب در منزل دوستم، جمله ای به او گفت با این مضمون “که ای کاش آنقدر که درگیر سیاست شده بودیم، درگیر ادبیات و فرهنگ و هنر هم میشدیم و در یک کلام ای کاش درگیر انسانیت هم میشدیم”».
وی ادامه داد:«در این داستان حقیقتی نهفته است که شاید بخش مهمی از مشکلاتی را که جریانهای سیاسی (در ایران) با آن دست به گریبان بودند را نشان میدهد و آن، این است که فعالین سیاسی ما نمیدانستند در چه کشوری زندگی میکنند. مثلا گروههای چپ آنقدر که در مورد ویتنام و چین و کوبا میدانستند، درباره کردستان و گیلان نمیدانستند. مثلا کتاب “انسان چگونه غول شد” را خوانده بودند، ولی آنطور که باید سعدی و بیهقی و فردوسی، نخوانده بودند».
نویسنده کتاب “فلسفه تاریخ” افزود:«چنانچه در مقدمه کتاب “فلسفه تاریخ” گفتهام، ما فعالین سیاسی بیش از آنکه از گذشته خود و جامعهای که برایش فعالیت میکنیم، چیزی بدانیم، بیشتر درگیر آرمانشهر خود هستیم، که شاید اصلا واقعی نیست».
دکتر زاهد در ادامه سخنان خود در این نشست گفت:«در واقع نسل ما خیلی جدی بود و ادبیات و شعر را شوخی و کاستن از شأن آدمی میدانست. به قول مارکس که میگفت “فلاسفه برای تعبیر جهان آمدهاند”، باید بگویم که “ما نه برای تعبیر جهان، که برای تغییر آن آمده بودیم”».
وی با اشاره به آنچه بر او و همنسلاناش رفت، به جوانان حاضر توصیه کرد:«سعی کنید مثل هم نسلان من در سطح باقی نمانید و به عمق بروید. ما برای آینده به نسلی باهوشتر و عمیقتر نیاز داریم که دوباره آنچه را که ما کردیم، تکرار نکنند».
فیاض زاهد در پایان سخنان خود به مشکلی که در ایران با آن دست به گریبان هستیم اشاره کرد و گفت:«در ایران، ما با فقد تکامل یا تطور تاریخی روبهرو هستیم؛ یعنی ما در این هزار و چند سال تاریخمان، انتقال تاریخی و فرایندهای تاریخی را نداریم. هر سلسله و جریانی که روی کار آمده، تصمیم گرفته چرخ را از ابتدا بسازد و تمامی تجربیات و انتقال میراث تاریخی با شکست مواجه شده است».
عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی ادامه داد:«ما به جای مطالعه تاریخ، کاریکاتوری از تاریخ را نشان دادهایم. برای اثبات این مدعا، تنها به تصویری که از پادشاهان قاجار برای ما ساخته شده نگاه کنید؛ ما آنها را بسیار ذلیل و مسخره مطالعه میکنیم، در حالیکه آنها پادشاهان بسیار قابل مطالعهای هستند».
زاهد افزود:«این سوال بسیار مهم است که چرا جامعه ایران به محمد علی شاه که مخالف مشروطه بود و به احمد شاه به خاطر وفاداری به مشروطه جواب رد میگوید و مقابل هر دوی آنها میایستد! در اینجا ما با همان پدیده “انسان ایرانی” مواجه هستیم که در دورانی، در روزنامه اعتماد، به آن بسیار پرداختم و بررسی کردم که ریشه شکستهای پی در پی ما کجاست».
در ادامه این نشست، تعدادی از حاضران، پرسشهای خود را با فیاض زاهد در میان نهادند و این استاد دانشگاه به آنها پاسخ داد.
دکتر زاهد در پاسخ به سوال یکی از جوانان که نظر او را پیرامون اردوغان و رفتار های جدید او در ترکیه جویا شده بود گفت:«اردوغان در ترکیه سیاستمدار محبوبی است و ترکیه را جز ۱۵ اقتصاد برتر دنیا کرده است. میل جامعه ترکیه و اروپا به صورت همزمان برای پیوستن به اتحادیه اروپا، شاید یکی از دلایل رفتارهای او باشد. چند خطای راهبردی او مثل نحوه مواجهه با قضیه سوریه که باعث دوری او هم از ایران و هم از روسیه شد و اصلاح آمرانه او در مقابله با آزادی روزنامه نگاران نمونههایی از این خطاها هستند».
یکی دیگر از حضار، ریشه حسادت ما ایرانیها را پرسید و گفت “چرا دروغگویی تبدیل به امری عادی شده است؟” که زاهد چنین پاسخ داد:«جمله معروفی منتسب به داریوش یا کوروش با این مضمون وجود دارد که “خدایا سرزمین مرا از سه آفت خشکسالی، جنگ و دروغ حفظ کن”. این جمله شاید نشان دهد که دروغ از خصایل تاریخی ما ایرانیان است و بسیاری از سفرنامههای خارجی، چه قدیمی و چه مدرن (مثل سفرنامه بولتی و کرزن) به این دو خصلت دروغگویی و حسادت اشاره میکنند».
این تحلیلگر سیاسی اصلاحطلب، در پاسخ به این پرسش که “آیا راه سومی که برخی آن را جنبشهای اجتماعی جدید مینامند، در کنار اصلاح و انقلاب قابل طرح است و آیا از نظر شما اصلاحات کماکان قابل دفاع و اثر بخش است” گفت:«در مصاحبه با یکی از سایت ها که مورد توجه کیهان و باعث ناراحتی آنها شده بود اشاره کردم که انقلاب نشانی از بیماری جامعه است و مثل میکروبی است که وقتی وارد جامعه ای میشود، ابتدا او را دچار تب میکند؛ ولی وقتی کمی حال جامعه بهتر شد و از زمان انقلاب فاصله گرفت، میفهمد که چه کرده است. به نظرم انقلاب، پدیده مضری است؛ زیرا بیش از آنچه که به شما میدهد، از شما میستاند. برای همین، روشهای اصلاحی انتخاب میشوند؛ چون هم هزینه کمتری دارند و هم زمانبر هستند و هم قابلیت استفاده از مشارکت اجتماعی را دارند. به نظرم پدیدههایی چون جنبشهای اجتماعی جدید، روشهایی هستند که از طرف جامعه، برای نشان دادن قدرت اجتماعی به حاکمیتها استفاده میشوند و به نظر من، گونهای از دستهبندی اصلاحات هست؛ چرا که از روشهایی بدون استفاده از زور، تسلیحات و بدون طمع به قدرت رسیدن اجرا میشوند تا شرایط زیست اجتماعی خود را بهتر کنند. ضمنا روشهای کف خیابانی، این آفت را دارند که کور و کجفهم هستند (blind & dull)؛ ضمنا گزینههایی که در گذشته توسط بسیاری به عنوان جریان سوم معرفی شده به ثمر ننشستهاند».
آخرین پرسشی که در این نشست مطرح شد، “نسبت جریان اصلاحات و اعتدال” بود که دکتر زاهد اینچنین پاسخ داد:«به نظر من همانطور که آقای خاتمی هم چندی پیش اشاره کرد، اعتدال یک گفتمان نیست؛ بلکه روش و منشی اخلاقی است که هم در جریان اصولگرا و هم اصلاحطلب میتوان به آن پایبند بود. در کشور ما نیز همانند بسیاری از کشورهای جهان، فقط دو نوع گفتمان غالب، تحت عنوان گفتمان اصلاح طلبی و اصولگرایی وجود دارد و همانگونه که پیشتر هم اشاره کردم، تلاشهایی برای رسیدن به جریان سوم در کشور انجام شد که قالب آنها به بن بست رسیده است. البته در پاسخ به پرسش شما در یک جمله میتوانم بگویم که اعتقاد دارم -به قول آقای یونسی- که “اصلاحات مهمترین پشتوانه دولت اعتدال است”».